محمود در صدر اخبار است
مریدان بی بی سی فارسی گریه می کنند
و آفتاب پرست ها در آفتاب دموکراسی رنگ به رنگ می شوند
سی ان ان برای اهل بیت سیاه پوشیده
و با استناد به آیات تورات مردم را به راه چپ می خواند
ولی مناظره ها بچه هیئتی ها را "چیز" خور کرده اند
و دیگر هیچکس...
حتی درخت نظرکرده تجریش هم گوشش به این "چیز"ها بدهکار نیست
بچه های سفره بیت المال
در خیابان جمهوری
آفتابه بدست دنبال مبال می گردند
معده های آنها بزرگ است اما از پس هضم انتخابات بر نیامده و رودل کرده اند
سازگارا از ساز و کار انتخابات ایراد می گیرد
و نیوزویک از فیس بوک
پرس تی وی از کوی دانشگاه گزارش می دهد
و اسکای نیوز از تعداد سطل های سوخته زباله
کامبیز مثل همیشه از زاراگوزا روی خط دو است
و نهایتا ناتاشا از ممسنی تمام کاسه کوزه ها را سر سیبزمینی خورد می کند
در مصلی جای سوزن انداختن نیست
همه خبرگزاری های خارجی کف کرده اند
تمام کف خیابان سبز است ولی مردم ایران پرچمی سه رنگ در دست گرفته اند
مردم در شهریار اسفند دود می کنند
اهالی شهر ری همه در سجده شکرند
و چند نفر در خیابان انقلاب لاستیک می سوزانند
تهران دچار انسداد عروق است
راننده ها در چهارراه ولیعصر سرگیجه گرفته اند
با اینحال رئیس جمهور اصلا اعتقادی به احزاب ندارد
و هنوز با خطوط ویژه قهر است
حتی اگر به آخرین نگاه پدر خود نرسد
اینجا تهران است
اینجا آخر آزادی است
مولفه های اجتمایی دائما در تغییرند
بیشتر مردم فشار خون دارند
و هوای شهر را از پس ماسک های کاغذی تنفس می کنند
بساز بفروشها با نوچه های لیبرالیزم مدنیت را مضاربه بسته اند
و آخر کار بیکارها نتیجه را عوض کرده اند
آری در انتخابات تقلب شده است
سرایدارها کودتا کرده اند
پابرهنه ها در آرای بالای شهر دست برده اند
و مهدیه می تواند تا ده سال پشت پوستر های میرحسین مشق بنویسد
اینجا دموکراسی معنا ندارد
چون کوچه های یافت آباد از خیابان های شمیران کوچک ترند ولی رای شان بیشتر
است
و رای دانشجوها با نظافتچی ها برابر است
و کارگران کوره پزخانه های رباط کریم وبلاگ شخصی ندارند
در اینجا دموکراسی بی فایده است
و هرچه رکیک تر آن را اس ام اس کنی باز هم رأی مردم عوض نمی شود
و از نظر روستائیان بعضی ها فقط حرف مفت می زنند
در یک فرسخی شهر
گاو ننه رقیه با ولع بیانیه حقوق شهروندی را مزمزه می کند
و در یک فرایند دموکراتیک
بعضی ها مفت مفت انتخاب نمی شود
بسم الله
سلام وسوسه نوشتن در محیط وب دیرسالی است که با من بوده است و هر بار به دلایلی آنرا عملی نمیکرده ام .شاید تا به حال وبلاگ های زیادی را ثبت کرده ام ولی هیچگاه مطلبی در آن قلمی ننموده ام که دلایل زیادی از قبیل بی فایده بودن این کار عدم انگیزه برای انتشار نظراتم و الخ . اما گمان می کنم اصلی ترین دلیل ننوشتن من (که سابقه کار مطبوعاتی کوچکی را نیز در چند روزنامه و هفته نامه داشته ام ) اعتماد نکردن و راحت نبودن در دنیای مجازی وب است با این که یک وبگرد حرفه ای هستم و تغریبا روزی 8 ساعت آنلاین هستم محیط وب برایم مثل یک ((غریبستان)) است که در آن احساس غربت می کنم اما شاید وقت آن رسیده که این محیط یکطرفه و این فضای سنگین و به نوعی سکولار وب شکسته شود هرچند که ذات وبلاگ امانیستی است ولی باید در آن تصرف کرد و به خدمتش در آورد . انشا الله